جدول جو
جدول جو

معنی ابن ادریس - جستجوی لغت در جدول جو

ابن ادریس(اِ نُ اِ)
ابوعبدالله محمد بن احمد بن ادریس عجلی. ولادت در حدود 544 ه. ق. وفات 578 یا 598. فقیه شیعی. از طرف مادر بشیخ ابوجعفر طوسی می پیوندد. تولد او در حلّه بوده و شاگردانی مانند ابن نما و غیره داشته است. و او را کتابی است در فقه موسوم بسرائر که بین فقهای شیعه معروف و به طبع رسیده است. ابن ادریس بخبر واحد عمل نمیکرده مگر با یقین صدور از معصوم
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ دُ رَ)
ابوبکر محمد بن حسن بن عتاهیه ازدی لغوی (223-321 ه. ق.). تولد او ببصره بود و در همان شهر تحصیل علوم کرد ودر سال 257 در ف تنه صاحب الزنج از بصره بعمان و از عمان بفارس رفت و به دربار آل میکال پیوست و در آنجا ریاست دیوان بدو مفوض گشت و پس از عزل و انتقال میکالیان بخراسان (308) به بغداد رفت و خلیفه او را 50 دینار مشاهره مقرّر داشت. از آثار او کتاب الجمهره است در لغت عرب که آل میکال نوشته و مقصورۀ او قصیده ای است طولانی نزد ادبا معروف و بر آن شرحها نوشته اند. و کتابهای دیگری نیز در لغت تصنیف کرده است. و کتاب وشاح و غریب الحدیث و لغات القرآن از اوست. ابن درید با آنکه در شرب خمر افراط میکرد عمری طویل یافت و در 90 سالگی در بغداد مبتلا بفالج شده و هشت سال پس از آن درگذشت. او استاد مبرد است. (الفهرست) (ابن خلکان)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ اَ)
ابن ادیمین. سقاء. مشک
لغت نامه دهخدا
(اَ اِ)
شرم مرد. ایر. نره. آلت مردی
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ دَرْرا)
شاعری از مردم موصل. وفات 545 ه. ق
لغت نامه دهخدا
ابن ادریس بن عمر بن ادریس حسنی علوی، از پادشاهان بزرگ ادریسیان در مغرب الاقصی بود و پس از قتل یحیی بن قاسم به سلطنت رسید و با کاردانی و دادگری در دلهای مردم راه یافت و فاس را مرکز حکومت خود ساخت. او از عبیدالله مهدی رئیس دولت عبیدیۀ افریقا شکست خورد و پس از چند سال حبس به سال 332 هجری قمری در مهدیه در حال تبعید درگذشت.
لغت نامه دهخدا
(لِ)
ابن ادریس بن احمد بن محمد الحبوضی، فرمانروای ظفار (در یمن). او آخرین از سلسلۀ حبوضیان است. پس از او مملکت ظفار به آل علی بن رسول الغسانی منتقل شد. مردی عاقل و بلندنظر بود و با رضامندی مردم حضرموت بدانجا استیلا یافت. ولی پس از مدتی مردم به مخالفت با وی برخاستند و عمال او را از آنجا راندند و مظفر رسولی در وی طمع بست و بین آنان جنگ هایی درگرفت و در محل عوقد از محال ظفار کشته شد. (الاعلام زرکلی ص 254)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ حِ)
ابن ادریس المأمون بن یعقوب المنصور. سلطان مغرب و از بنی عبدالمؤمن الکومی است. بعد از مرگ پدرش به سال 630 ه. ق. ولایت وادی العبید یافت و به مراکش رفت و بیعت گرفت در زمان حکومت او فرنگیان بر قرطبه استیلا یافتند. وی به سال 640 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
ابن ادریس بن علی بن حمود از ملوک دولت حمودیه در اندلس. وی به سال 438 هجری قمری به حکومت رسید و در سال 450 هجری قمری در مالقه درگذشت. مردی ظالم و سختگیر بود. (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 861)
لغت نامه دهخدا